بعد از انقلاب 1357 موج خونخواهی از هر آنکه رنگ سلطنت داشت، بعضی انقلابیون رو تبدیل کرد به دادگاههای سرخودی که درعرض زمان بسیار کوتاه افراد رو متهم، محاکمه و محکوم کرده و به جرم های مختلف به جوخه اعدام می سپردند. اما محاکمه ها و مجازات ها به این جا ختم نشد، بعد از حامیان سلطنت نوبت به کمونیست ها و مجاهدین خلق رسید. و بعد نوبت بهاییان شد، کردهای استقلال طلب هم بی نصیب نماندند. اما قوم خونخوار هنوز از خونریزی سیر نشده بودند! پس نوبت به روشنفکرانی رسید که چه بسا در پیروزی همین انقلاب سهم بزرگی داشتند! و بعد نوبت نویسنده ها و روزنامه نگارها شد. هنرمندها، سران ارتش، سرداران خود سپاه! .... و امروز نوبت مردم عادی شده! دانشجوها، دانش آموزها، زنها وحتی بچه ها!!
وقتی به تصویر بزرگ این ماجرا نگاه می کنم، می بینم انگار این قوم به ریختن خون انسانها معتاد شده اند! دیگر جرم و تقصیری وجود ندارد، عطش اینان برای «خون» است که فروکش نمی کند!
راستی اینان کی سیراب می شوند؟؟
وقتی به تصویر بزرگ این ماجرا نگاه می کنم، می بینم انگار این قوم به ریختن خون انسانها معتاد شده اند! دیگر جرم و تقصیری وجود ندارد، عطش اینان برای «خون» است که فروکش نمی کند!
راستی اینان کی سیراب می شوند؟؟